پاسدارانقلاب
 

نقل شده : حضرت موسى (ع) در مجلسى نشسته بود ناگهان ابلیس به محضر آن حضرت رسید، درحالى که کلاه رنگارنگ درازى بر سر داشت ، وقتى نزدیک شد از روى احترام ، کلاه خود را از سر برداشت و سپس به سر گذاشت وگفت : السّلام علیک .
موسى (ع ) فرمود: تو کیستى ؟، او جواب داد:((من ابلیس هستم )).
موسى - خدا تو را بکشد، براى چه به اینجا آمده اى ؟
ابلیس - آمده ام بخاطر مقام ارجمندى که در پیش گاه خدا دارى بر تو سلام کنم .
موسى - با این کلاه رنگارنگ چه مى کنى؟
ابلیس - با این کلاه ، دلهاى فرزندان آدم (ع ) را آلوده و منحرف مى کنم (وقتى آنها به زرق و برق دنیا که نمودارش در این کلاه وجود دارد، دل بستند، براحتى از صراط حق ، منحرف خواهند شد).
موسى - چه کارى است که اگر انسان انجام دهد، تو بر او چیره مى شوى ؟
ابلیس - هنگامى که انسان خود بین باشد و عملش را زیاد بشمرد، و گناهانش را فراموش کند ( بر او چیره مى گردم ) و تو را از سه خصلت بر حذر میدارم 1- با زن نامحرم خلوت نکن که در این صورت من حاضرم تا انسان را به گناه بى عفتى وا دارم 2- با خداوند اگر پیمان بستى حتما آن را ادا کن 3- وقتى متاع یا مبلغى به عنوان صدقه ، خارج کردى ، فورا آن را به مستحق بپرداز، زیرا تا صدقه داده نشده من حاضرم که صاحبش را پشیمان کنم . سپس ابلیس ، پشت کرد و رفت در حالى که مى گفت : یا ویلناة علم موسى ما یحذّر به بنى آدم : ((واى بر من ، موسى (ع ) دانست امورى را که بوسیله آن ، انسانها را از آلودگى بر حذر مى دارد)).

برگرفته از:

کتاب داستان دوستان جلد2 محمدى اشتهاردى



برچسب‌ها: <-TagName->
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 1 خرداد 1392برچسب:گفت وگو,موسی,ابلیس,داستان,پندآموز,جالب, توسط پاسدار

امام محمد باقر(ع) فرمود:

آدم(ع) عرض کرد: پروردگارا! شیطان را بر من مسلّط کردی، و او را چون خون (که در بدنم جارى است) بر من چیرگى دادى؛ پس مرا نیز چیزى عنایت فرما!

خداوند فرمود: تو را چنین نعمتى بخشم که وقتی کسى از فرزندانت تصمیم بر انجام گناهى گیرد، فقط یک گناه بر او نوشته شود، و چون تصمیم بر انجام عملى نیک گیرد، چنان چه انجامش ندهد، ثوابش برایش نوشته شود، و چون انجامش دهد، ده ثواب برایش نوشته شود.

آدم(ع) عرض کرد: پروردگارا! مرا بیشتر ده!
خداوند فرمود: به تو این بخشم که چون کسى از فرزندانت گناهى کند و سپس از من بخشش خواهد، او را ببخشایم.

آدم(ع) عرض کرد: پروردگارا! باز هم مرا بیشتر عنایت فرما!
خداوند فرمود: سفرة توبه را تا هنگامى که نفَس به گلو برسد برایشان گستردم.

آدم(ع) عرض کرد: پروردگارا، مرا کافى است.



برچسب‌ها: <-TagName->
نوشته شده در تاريخ جمعه 20 ارديبهشت 1392برچسب:داستان,آموزنده,پند,نصیحت,مفید,صحبت,خدا,انسان, توسط پاسدار
طراح قالب : { معبرسايبري فندرسک}